بررسي رابطه بين رضايت شغلي ،يادگيري سازماني و سبك رهبري
مقاله بررسي رابطه بين رضايت شغلي ،يادگيري سازماني و سبك رهبري |
دسته بندي | فايل |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 29 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 12 |
مقاله بررسي رابطه بين رضايت شغلي ،يادگيري سازماني و سبك رهبري
مقدمه
مديريت،مجموعه فرايندهايي است كه از طريق آنها منابع انساني و عادي مناسب و مورد لزوم فراهم مي شود و از طريق نفوذ بر رفتار افراد در جهت تحقق اهداف سازمان اثربخش مي گردد (عبدالملكي، 1382).يكي از اجزاي اصلي و مهم مديريت، رهبري است، رهبري نقش حياتي در پويايي سازمان دارد. رهبري مهمترين موضوع در حيطه رفتار سازماني و روابط انساني است(رضائيان، 1384).پيتر دراكر اشاره مي كند، كه رهبران منبع اصلي كسب و كار موفق به شمار مي روند و رهبري فرايند نفوذ در ديگران و برانگيختن آنان براي همكاري با يكديگر در جهت تحقق اهداف سازماني است(قلي زاده، احمدوند و فاني، 1389).به نظر هندي(1379)، سبك يا شيوه رهبر طريقي است كه رهبر از نفوذش براي كسب هدف استفاده مي كند. بسياري ز صاحب نظران براين باورند كه سبك رهبري مدير تحت تأثير نحوه نگرش وي به نقش خود و كاركنانش قرار دارد.رضايت شغلي عبارت است از گرايش كلي فرد به شغلش، كسي كه رضايت شغلي او در سطح بالا است گرايش مثبتي به آن شغل دارد اما كسي كه از شغلش ناراضي است به كار خويش گرايش منفي دارد(عباس زاده، 1381).به عبارت ديگر خشنودي شغل مجموعه اي از احساسهاي سازگار و ناسازگار است كه كاركنان با آن احساسها به كار خود مي نگرند. خشنودي شغلي يك احساس خوشي يا درد است(شيمون ال دولا، 1375).همه افراد در زندگي روزمره خود به مسائلي برخورد مي كنند كه برايشان مطلوب يا نامطلوب است و از برخورد يا انجام آن احساس رضايت و خرسندي مي كنند و يا اينكه ناراضي و ناخرسند مي شوند. محيط كار و فعاليت آدمي نيز احساسهاي متفاوتي را در آدمي به وجود مي آورد كه مهمترين شان احساس رضايت و يا عدم رضايت است كه در شغلي ظاهر مي شود.و اين امر مهم جاي سؤال است كه چه چيزي تعيين كننده رضايت شغلي است؟ يا كدام متغير مربوط به كار تعيين كننده رضايت شغلي است؟
شواهد نشان مي دهد كه عوامل مهمتري كه به رضايت شغلي منجر مي شوند عبارت اند از كارهاي چالشي ذهني، پاداشهاي برابر، شرايط كاري حمايت بخش و همكاران حمايت كننده(رابينز ، 1376).يكي از مطمئن ترين نشانه هاي اوضاع نابسامان يك سازمان خشنودي شغلي پايين آن است در شومترين مشكل هاي خود، خشنودي شغلي اندك سرچشمه گروههاي غير رسمي، غيبت ها، پايين آمدن آهنگ كار و جايگزيني كاركنان است. ناخشنودي شغلي مي تواند بخشي از شكايتها، كاركرد ناچيز، دزدي كاركنان در سازمان،دشواري هاي انضباطي و ديگر مشكلات باشد.هزينه هاي ناخشنودي شغلي به گونه اي قابل تعجب و حيرت انگيز است(عبدالملكي، 1382).از سوي ديگر،خشنودي شغلي بالا دلخواه مديريت است زيرا اين پديده با پي آمدهاي مثبتي كه خواست مديران است پيوسته است خشنودي شغلي بالا نشانه كارايي سازمان است كه نيك كارگرداني و مديريت مي شود و به طور بنيادي پيامدي است كه از مديريت رفتاري كارساز سرچشمه مي گيرد و عامل رهبري به عنوان سنگ بالاي طاق محسوب مي شود.بايستي بخشهاي هر سازمان را به هم پيوند دهد و نيروهاي سازمان را همسو و هم راستا جهت رسيدن به اهداف مشخصي از سازمان هدايت كند. چنانچه اين عناصر سازماني به نحوي نتواند نيروها و بخش هاي سازمان را در راه رسيدن به هدف پيوند دهد بي نظمي چشمگيري در سازمان مشاهده خواهد شد و از اهداف دور مي ماند، زماني كه سازمان نتواند به هدف برسد و برنامه ها اجرا نشود،كارها به كندي پيش مي رود، كاركنان نسبت به انجام كار و وظايف خود تمايل نداشته باشند فروپاشي سازمان رخ مي دهد(عبدالملكي، 1382). در هر حال خشنودي فرد بر تعهد بيشتر يا كمتر وي اثر مي گذارد كه آن نيز بر كوشش و سرانجام كاركرد او نفوذ مي كند در نتيجه يك حلقه به هم پيوسته كاركرد، خشنودي –كوشش پديد مي آورد(كيت ديوس و جان نيواستورم، 1987).