مباني نظري و پيشينه پژوهش جنسيت و تفاوت هاي جنسيتي مرد و زن (فصل دوم)

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دوم پايان نامه) جنسيت و تفاوت هاي جنسيتي مرد و زن در 40 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همرا با منبع نويسي درون متني فارسي و انگليسي به شيوه APA  جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري در مورد متغير و همچنين پيشينه در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب براي فصل دو پايان نامه

منبع :                          دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:                      WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

قسمتي از مباني نظري متغير:

 ( چسبيدن برخي نوشته ها در متن پايين به خاطر رعايت نيم فاصله در متن اصلي است و فايل دانلودي شما مشكلي نخواهد داشت .)

 نظريه هاي مرتبط با جنسيت

بردال(1996) نظريه هاي موجود در زمينه ي رفتار مرتبط با جنسيت را در سه رويكرد و شش مدل مورد بررسي قرار داده است. نظريه هاي روان شناسي جنسيت معمولاً بر كنش صفات و خصوصيات فردي در توجيه و توضيح رفتار تأكيد مي كردند. ولي اخيراً توجه زيادي به نقش موقعيت و بافت شده است. مي توان نظريه هاي موجود در اين زمينه را به رويكرد تقسيم كرد:

1– رويكرد  صفات

2– رويكرد انتظارات

3– رويكرد بين فرهنگي

در رويكرد صفات فرض بر آن است كه خوصوصيات فردي و ويژگي هاي دروني تعيين كننده ي رفتار است. در رويكرد انتظارات تصور مي شود كه ويژگي هاي جمعيت شناسي برحسته و چشمگير، انتظارات رفتاري را شكل مي دهند و اين انتظارات، رفتار درون گروهي را هدايت مي كند. رويكرد بين فرهنگي عناصر رويكردهاي صفات و انتظارات را تركيب مي كند، با اين تصور كه افراد از پيشينه هاي فرهنگي مختلف يا از مقام و منزلت اجتماعي متفاوت، به طور نظام مندي در معرض انتظارات و تجربيات متفاوتي در طول عمرشان قار گرفته اند و در نتيجه خصلت ها و صفات اكتسابي متفاوت و جايگاه و مقام هاي اجتماعي مختلفي دربافت يك گروه دارند و براساس تعامل اين خصلت ها در يك بافت فرهنگي خاص رفتار مي كنند. نظريه هايي كه بر پايه ي اين رويكرد هاي مختلف هستند، پيش بيني هاي متفاوتي در مورد رفتار زنان و مردان در موقعيت هاي مختلف اجتماعي، خانوادگي، شغلي و غيره خواهند داشت. از رويكرد هاي فوق 6 مدل در مورد رابطه جنسيت و رفتار به وجود آمده كه هر يك پيش بيني كننده ي رفتار زنان و مردان در موقعيت هاي مختلف است .

1– مدل همانندي جنسي (بدون تفاوت جنسي): طبق اين مدل، بروز رفتار هاي مختلف از زنان و مردان تابع جنسيت آن ها نيست، بلكه تابع تفاوت هاي فردي آن ها مثل توانايي، نقش كاري، انگيزه و غيره است و صفات و خصلت ها در اين مدل مستقل و مجزا از جنس در نظر گرفته مي شود ( بردال ، 1996 ) .

2– مدل تفاوت هاي جنس كليشه اي، نظريه هايي كه بر تفاوت هاي جنسي در رفتار ( چه در صورت ذاتي و چه اكتسابي ) تأكيد دارند، در طول تاريخ روان شناسي هميشه رايج بود ه اند و معمولاً تفاوت هاي سازگار و متناسب با عقايد فرهنگي را به عنوان يك اصل مي پذيرند. مثلاً نظريه هاي زيستي –  اجتماعي بر اين عقيده اند كه تفاوت هاي جنسي در رفتار نتيجه ي تفاوت جنس بيولوژيكي هستند كه از رفتار جفت گيري كه بقاء گونه ها را در طول تكامل بهينه مي سازد ، نشأت مي گيرد . نظريه روانكاوي فرويد نيز بر اين اصل است كه تفاوت هاي جنسي ناشي از تجارب دوران كودكي است كه اين تجارب با جنس بيولوژيكي تعيين مي شود و نتيجه ي آن خصلت هاي فردي متفاوتي  است كه در هر دو جنس شكل مي گيرد (عريضي ، بهادران و فاتحي زاده ، 1386 ) .

نظريه جديد روانكاوي چارچوبي عمومي براي مطالعه ي تفاوت هاي جنسي است . براي نمونه گليگان(1982)چادورو(1974) كه از درمانگران نظريه ي روابط شيء است، معتقد است كه پسران و دختران تصورات متفاوتي از خود دارند، اما نمي توانند خود را با شباهت و وابستگي به مادرشان توصيف كنند، از آن جايي كه پدرشان غير قابل دسترسي است، بنابراين پسران در حالي رشد مي كنند كه نمي توانند عميقاً با ديگران رابطه برقرار كنند و به آن ها وابستگي پيدا كنند و خود پنداره اي دارند كه با استقلال، تمايز ، رقابت جويي و جاه طلبي تعريف شده و آن ها را براي كار در بيرون از خانه آماده مي كند. دختران خود را با شباهت به مادرشان توصيف مي كنند و ارتباط نسبتاً مداومي را با او تجربه مي كنند، بنابراين ظرفيت و قابليت بالايي براي وابسته بودن دارند و خود پنداره اي دارند كه همواره با وابستگي و ارتباط شكل گرفته و تعريف شده و آن ها را براي مادر شدن آماده مي كند.

3–مدل طرحواره جنسيتي: نظريه ي طرحواره ي جنسيتي بم(1987) از نظريه ي آندروژوني او نشأت مي گيرد. افرادي كه به خود در صفات زنانگي نمره بالاو در صفات مردانگي نمره پايين مي دهند، «زن» و افرادي كه به خود در صفات مردانگي نمره بالا و در صفات زنانگي نمره  پايين مي دهند «  مرد » و كساني كه به خود در هر دو صفت به خود نمره پايين مي دهند « نامتمايز » تلقي مي شوند(عريضي و ديگران،1386). فرد دو جنسيتي شخصي است كه هم ويژگي هاي روان شناختي مردانه دارد و هم ويژگي هاي روان شناختي زنانه. در اين مدل عقيده بر اين است كه به جاي اين كه مردانگي و زنانگي در دو سوي مقياس واحدي باشند، دو بعد جداگانه هستند كه يكي از آنها از زن نبودن تا خيلي زن بودن و ديگري از مرد بودن تا خيلي مرد بودن ادامه مي يابد. اين حالت ،دو جنسيتي بودن افراد را امكان پذير مي سازد. افراد دو جنسيتي احتمالاً در انواع وسيع تري از موقعيت ها بهتر از افرادي كه رفتار هاي وابسته به جنسيت دارند عمل مي كنند. آنان به دليل انعطاف پذيري از مزيت برخوردارند ( هايد، ترجمه خمسه، 1377).