مباني نظري و پيشينه پژوهش نقاشي آزاد و هنر درماني (فصل دوم)

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دوم پايان نامه ارشد) نقاشي آزاد و هنر درماني در 16 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همرا با منبع نويسي درون متني فارسي و انگليسي به شيوه APA  جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري در مورد متغير و همچنين پيشينه در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب براي فصل دو پايان نامه

منبع :                          دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:                      WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

قسمتي از مباني نظري متغير:

 ( چسبيدن برخي نوشته ها در متن پايين به خاطر رعايت نيم فاصله در متن اصلي است و فايل دانلودي شما مشكلي نخواهد داشت .)

هنردرماني و تعريف آن

«هربرت ريد»¹، تاريخ نگار هنر در كتاب «پيكره و انگاره» مي نويسد : «برخلاف نظريه هاي اوليه كه هنر را صرف انرژي اضافي دانسته اند، هنر در سيپيده دم فرهنگ بشري كليد بقا و موجب تقويت قابليت هاي لازم براي تنازع بقا بوده و به مثابه كليدي براي بقا باقي مانده است». پس هنر يكي از راه ها و ابزارهاي تامين بقا انسان است و بديهي است در شرايطي مانند بيماري ها و مشكلات روحي و جسمي نيز مي تواند نقشي  پالايش دهنده، تصحيح كننده و تسكين بخش بازي كند و ارتباط انساني را ارتقا بخشد. تاريخ هنر از ديرباز، سراسر بيان روش هايي براي پالايش دروني، سازگاري با واقعيت هاي بيروني و خلاقيت و خودشكوفايي است (سايمون²، 2006). و جريان پيوسته آن در حال حاضر به رشته هنردرماني بر پايه اهدف علمي و تجربي رسيده است و روز به روز تكنيك هاي آن بر مبناي نظريه هاي روانكاوي³، رفتارگرايي⁴، گشتالت⁵، مُراجع محوري⁶، انسان گرايي⁷؛ توسعه پيدا مي كند (نيسمون⁸، 2010).

1. H.Reed
2. Saimon
3. Psychoanalysis
4. Behaviorism
5. Gestalt
6. Clieat centered
7. Humanistic
8. Nissmov

ظاهراً بشر از نخستين روزهاي حيات خود با اين كاركرد هنر آشنا بوده است. بسياري از نقاشي هاي باقي مانده در غارهاي دوران پارينه سنگي منعكس كننده دغدغه هاي ذهني و راهي براي كسب آرامش روحي و غلبه بر ترس ها و اضطراب هاي انسان اوليه است. هنر در بسياري از موارد نوعي ارتباط غيركلامي و وسيله اي براي بيان آمال و آرزوهاي انسان و راهي براي تسكين آلام و فشارهاي دروني اوست كه در طراحي، نقاشي،           مجسمه سازي و موسيقي انعكاس مي يابد (كاندينسكي¹، ترجمه نوراله خاني، 1389).

          فينگ²، گلدمن³، لويك⁴ (1991) هنردرماني را اينگونه تعريف مي كنند «هنردرماني عبارت از نظامي است كه عناصر رواندرماني را با منابع ثبت نشده خلاقيت و احساس در بيمار پيوند مي دهد منظور از منابع ثبت نشده خلاقيت، فعاليت هاي مربوط به ايجاد كردن و ساختن است كه مي توان آنها را جايگزين علايم    روان نژندي⁵ نمود، بدين صورت كه با تقويت دفاع هاي موفقيت آميز بيمار او را به حالت قبل از بيماري سوق داد.

          وودز⁶ و ويليامز⁷ (1997) اظهار مي دارند؛ هنردرماني يعني درمان و شفابخشي آشفتگي هاي رواني از طريق واسطه هاي هنري كه از طريق آن درمانجو مي تواند درون خود را آشكار سازد و به درمانگر كمك كند

1. Kandineske
2. Fink
3. Goldman
4. Levik
5. Neurosis
6. Wood
7. Williams

تا آنچه را او ارايه كرده تحليل نمايد و در جهت شيوه هاي درماني ديگر قدم بردارد.

           از نظر پاين¹ (2010) وجه مشترك تمامي درمانگران هنري توجه به برقراري ارتباط بصورت غيركلامي و فرايندهاي خلاقانه و نير فراهم آوردن محيطي امن و قابل اعتماد است كه افراد در آن احساسات قوي خود را بشناسند و ابراز كنند.